.jpg)
سارا احمدزاده
عضوهیات مدیره و معاون مالی موسسه ارزشگذاری معادن و داراییهای معدنی
وقتی به بنگاههای سرمایهگذاری در دنیا و جایگاه شفافیت مالی در موارد موفق جذب سرمایه در دنیا مینگریم متوجه میشویم که شفافیت در کنار سوددهی و امنیت یکی از مهمترین شاخههای جذب سرمایه محسوب میشود.
کارشناسان حرفهای حسابداری همیشه با بررسی دقیق صورتهای مالی که به سرمایهگذار ارائه میشود و یا با اطلاعات فنی دقیق، به دنبال این هستند که چه میزان از شفافیت در رفتار و کردار سرمایه پذیری وجود دارد، از این رو هرچه میزان این عامل بیشتر باشد احتمال سرمایهگذاری افزایش خواهد یافت. وجود سازمانهایی نظیر FATF و کنوانسیونهای زیرمجموعه آن تلاش دارند این شفافیت را از جنبههای مختلف بررسی و به کمک مؤسسات ارزشگذاری راه را برای سرمایه گذاری و یا اطمینان بخشی به سرمایهگذاران هموار کنند. دولتها باید تلاش کنند فرهنگ شیشهای کردن اطلاعات غیر امنیتی را در میان سازمانهای خود رواج دهند و با واگذاری وظایف خود به بخش خصوصی متخصص، نسبت به ایجاد ادبیات جذب سرمایه اقدام نمایند و از سنگ اندازی سازمانهای حاکمیتی و خصولتی همچنین موازی کاریهای پنهان جلوگیری کنند. وقتی ارقام و اعداد سرمایهای در شرکتهای خصوصی بزرگ دنیا را با بنگاههای بزرگ دولتی مقایسه میکنیم متوجه میشویم شفافیت و خصوصی بودن در کنار مدیریت چالاک باعث میشود بنگاهها از حالت کوچک و متوسط خارج شده و به سمت تکنولوژی و روشهای نوین مدیریتی و سرمایهگذاری پیش روند؛ تجربهای که ما به صورت معکوس در واگذاری بنگاههای دولتی به خصولتیها تحت عنوان واگذاری و خصوصی سازی داشتیم نشان میدهد که عموماً هرجا ردپای دولت و حاکمیت در سرمایهگذاری دیده میشود زیانده بوده و دولتها باید فقط در نقش نظارت عالیه آن هم با هدف روانسازی جریان قانونی برای حمایت حضور داشتهباشند و از دخالت بپرهیزید. در همه دنیا وجود مؤسسات ارزشگذاری، عامل اصلی شفافیت مالی و فنی در بخش معدن بودهاست و هیچگاه دولتها خود را درگیر مستند سازیهای شفاف مالی و تکنولوژیک ننمودهاند و این میتواند الگو مناسبی برای بخش معدن و ایران باشد.
.jpg)
سارا احمدزاده
عضوهیات مدیره و معاون مالی موسسه ارزشگذاری معادن و داراییهای معدنی
برای مفهوم داراییهای نامشهود به لحاظ حسابداری، مالیاتی، حقوقی مفاهیم متعددی در عرصه ارزشگذاری تعریف شده که در ادبیات قضائی دنیا رویه نسبتا ثابتی برای آنها وجود دارد. در اینکه مفهوم برند، تکنولوژی، نرم افزار، منابع انسانی و حتی مشتریان و مالکیت فکری هنوز در نطفه باقی ماندهاند و ارزشگذاری معادن در ایران بدون در نظر گرفتن سطح اهمیت آنها انجام میپذیرد موضوع عجیب و نامفهومی نیست زیرا کماکان مدیران ارشد کشور و کارشناسان با سابقه با فرمول طول در عرض در ارتفاع لایه و در نهایت وزن مخصوص نسبت به ارزیابی ذخایر اعلام نظر میکنند و عواملی چون عمق ذخیره و بازار را در آن اعمال میکنند در صورتیکه برندهایی مانند ریوتینتو، واله، گلینکور با تکیه بر دارایی های نامشهود میتوانند ارزشی قابل ملاحظه برای معادن ایجاد کنند. منابع انسانی و مدیریتی متخصص در کنار تکنولوژی، ویژگیهایی را دارا هستند که از چشم ارزیابیهای مشهود پنهان است. در داراییهای مشهود شناسایی و توصیف، حفاظت قانونی، نوع مالکیت، اسناد و مدارک و زمان میتواند بخشی از این توصیفات باشد ولی داراییهای غیرپولی اهمیت ویژهای را به برندهایی نظیر گوگل، مایکروسافت و غیره بخشیده که در ایران نادیده انگاشته میشود. طبقه بندی داراییهای نامشهود بر اساس هیأت استانداردهای حسابداری IASB نشان میدهد که شاخصهای عینی و ذهنی تا چه میزان میتواند در مستندسازی داراییهای مشهود حائز اهمیت باشد. سالهاست که در دنیا مرز بین داراییهای مشهود و نامشهود در اسناد حسابداری و ارزشگذاری تفکیک شده و مجموع آن ارزشگذاری را منتج به یک امر واقعی و اصولی میکند. در معیارهای مقایسه مواردی چون استهلاک، هزینههای جابهجایی فرصتها و حقوق مالکیتی و امثال آن، نقش پررنگ داراییهای نامشهود به مشهود را بهتر ترسیم نموده و نقشه راه ارزشگذاری را معنادار میکند. معادن و صنایع معدنی در ایران نیازمند این نقشه راه استراتژیک هستند. نقشه راهی که در داراییهای مشهود هنوز ترسیم نشده و بخش نامشهود آن ساعت/ هزینه بالایی را میطلبد. استفاده از استانداردهای بین المللی ارزشگذاری میتواند بخشی از این زمان و هزینه را کاهش دهد و بستههای سرمایهگذاری دقیقتری را ایجاد کند.